2

دلم هوای شمال و جنگل های سرسبزش رو کرده...

تو هوای بارونی و مه گرفته، توی ایوون خونه ویلایی می نشینی و 

لیوان داغ چای یا قهوه توی دستت و به دوردست خیره میشی...

جز سرسبزی و درخت چیزی نیست...

جنگل مه گرفته...بوی چوب و نم نم بارون...

نور مبهم آتیشی که تو گرگ و میش هوا سوسو می زنه...

حال و هوای غریبی به آدم دست میده...

از یک طرف آرامش داری و از طرفی مضطرب میشی...آرامش و اضطراب

 (مثل نمودار سینوسی!) تمام تکرار میشه...ولی دل کندن از این موقعیت

و چیزی که جلوی چشمانت به تصویر کشیده شده، خیلی سخته...




نظرات 1 + ارسال نظر
نوید یکشنبه 2 بهمن 1390 ساعت 01:34 http://manochebeosyan.blogsky.com

آی گفتی...

منم که فعلن کارم جنوبه ولی تا بر میگردم تهران یه سره میرم شمال...

چه خوبه همین شمال رفتن ساده هم همراه کسی باشی که تمام تجربه مسافرت باهاش تو رویاهات بوده...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد